همه چیز یعنی فیتیله

برای معین کوچولو و فیتیله که عشقشه

همه چیز یعنی فیتیله

برای معین کوچولو و فیتیله که عشقشه

جمعه ۱۸ ابان و فیتیله

وسلام و صد سلام.............. 

نا سلامتی من به عشق معین و فیتیله این وبلاگ رو مدیریت میکنما.. 

 از این به بعد دوباره برای پسرم هم مینویسم البته در کنار فیتیله ی نازنین.......... 

خوب ..امروز از کجا بگم... از چه قصه ای........... از چه حکایتی............... yooteenee.com

اخبار گویی معین در خواب: 

دردونه ی فیتیله ای ما یه بعد از ظهر خوب و قشنگ مثل همیشه تو خواب ناز بود........ مادر گرم  کار پشت کامپیوتر.....مادر داشت شیرین زبونیهای گل پسر رو تو ذهنش مرور می کرد. فکر میکرد پسرش چقدر بزرگ شده ..... صدای معین توجهش رو جلب کرد.. باخودش گفت بهتره عکس العملی نشون ندم چون تازه خوابیده و حتما دوباره میخوابه.yooteenee.com.یکم  که گوش تیز کرد چشمتون روز بد نبیند بندگان خوب خدا.. پرنس جوان مادر در خواب داشت میگف: 

اشغالا رو پسر برد میگفت زیاده زورم........ با انفجار  دیزی زود پز شده مچاله......... خرد و خمیر و   خسته      .هر دو تا زار و بیهوش  ............. اومدن مادر هم شد این وسط فراموش..........  به پایان این بخش از خبرهامون رسیدیم   حیف دیزی حاضر نشد و گرنه میچشیدیم.......

بیدار که شد دیدم کاغذهای من رو برداشته و داره اخبار میگه.... عجب!!!!!!!!!  

 

از این حرفاها بگذریم میریسیم به اینکه  معین  خیلی قبلتر از اینها  دست راست و چپ  و بالا و پایین رو هم میشناسه.......میدونید از کجا؟؟؟؟؟ از یه اهنگ زیبا که فیتیله تو فصل گلابگیری خونده... 

سبدا جلو...... سبدا بالا سبدا پایین سبدا به راست  سبدا به چپ   .........   یه روزم یکی از دوستام پاهاشو لاک زده بود و خیلی هم خوشگل روش  کار کرده بود.. 

 معین بلافاصله به پاهای  دوستم اشاره کرد و گفت:ناخن گیر میارم ناخناتو میگیرم.. توش میکروبه.. وای خوبه دوست صمیمیم بود و با هم راحت بودیم وگرنه یکم بد میشد ولی با این حال معین هیچ تقصیری نداشت یاد گرفته بود که ناخنهاش باید همیشه کوتاه و مرتب باشه و کوچیکترین تغییر ی  یعنی میکروب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بازم این دکترای فیتیله ای  بودند که این نکته ی  خوب و اموزنده رو به معین یاد دادند..همیشه هم خودش بهم میگه مامان ناخونامو بگیر میکروب داره...

 این شکل گرافیکی زیبا رو با اسم فیتیله دوست نازنیم niki که اهل یونانه برام درست کرده.. براش جالب بود که بدونه فیتیله چیه؟؟؟؟؟  

 و ما مثل همیشه سوار ماشین جادوییه فیتیله میشیم و میریم به سرزمین قصه های کودکیمون........ با اجازتون فالبداهه یه شعر برای فیتیله گفتم:. فرقی نداره پیری یا که جوون 

 فرقی نداره بخوابی پشت بوم.. 

 تو سرمای سخت هوا روی بوم.. 

 فرقی نداره بشینی تو قصرت 

 یا که ببینی اونو تو خیابون  

فیتیله از پشت در مغازه 

 همون مغازه که تی ویش زیاده 

بازم همون  شادیها رو میاره..  

 میچسپونه دلای پاره پاره.. 

میرسونه خواهرا رو به داداش.. 

 همون که عمری نبودش اون باهاش  

بشین ببین معجزه های اونو 

 زندگی کن بخند  ببین تو اونو  خوب دلم میخواد این دفعه اول از شعرهای خیلی زیبای برنامه بگم.. اول شعری در مورد خطرات کبریت و چاقو و وسایل شکستنی توی اشپزخونه.. 

بعد شعری برای کفش و کفاشی.. 

 بعد شعری برای رفته گرای عزیز و بعد هم شعری برای دستفروشها و خطرات مواد غذایی غیر بهداشتی و در نهایت یه شعر و اهنگ ترکی  کردی  برای اعلام برنامه ی بعدی .. و..............

 اولین نمایش برنامه نمایش چشم پزشکی و موضوعش هم اختصاص داشت به بحث تنبلی چشم دو تا گوسفند شیطون بلا برای معاینه رفتند دکتر و باقیه ماجرا که در نهایت متوجه تنبلی چشمشون شدند.. 

یه تبلیغ  کوچولو از نمایش لاک پشتهای اینجا که قراره هفته های بعد پخش بشه  

 مادر بزرگها رفتن کلاس کامپیوتر تا به قول خودشون مدرکشو بگیرن..  

  گزارش گر حیات وحش رفته بود به اعماق دریاها و  با چند تا ماهی مصاحبه کرد.. 

سفره ماهی که سفره انداخت و صبحانه خورد.. 

اره ماهی که نجاری میکرد 

دلقک ماهی 

و عروس دریای که متاسفانه چون یه سری کارخونه ها فاضلابشون رو ریخته بودند تو اب دریا  مسموم شده بود و فقط داماد اومده بود  که کلی هم نگران عروسش بود.. 

اخرین نمایش امروز هم نمایش قصه های فیتیله ای بود.. 

عمو قناد میرن  خونه ی خدا.. ایشالله قسمت همه ی شماها بشه...به امید اون روز... 

 

 شرکت در نظر سنجی یادتون نره دوستای گلم.....